کد مطلب:161247 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:222

صبح عاشورا
در صبح عاشورا، یاران امام و اردوی اندك اسلام با آمادگی روحی عالی و انگیزه ی بالا آماده جانفشانی بودند و لذا آرایش نظامی بخود گرفتند.

اصحاب امام حسین علیه السلام در روز عاشورا از 32 نفر سواره و 40 نفر پیاده تجاوز نمی كرد. [1] .

از حوادث ماندگار صبح روز عاشورا، توبه و عذر حر بن یزید ریاحی به آستان امام حسین علیه السلام است. همانگونه كه قبلا هم بیان شد، وی در منزل «شراف» راه را بر امام حسین علیه السلام بست و مانع حركت آن حضرت بسوی كوفه شد. وی كاروان حسینی را همراهی كرد تا به كربلا رسیدند و امام در آنجا فرودآمد.

حر هنگامی كه متوجه شد جنگ با حسین بن علی علیه السلام قطعی است، صبح عاشورا به بهانه ی آب دادن اسب خود، از اردوی عمر بن سعد جدا شد و به كاروان حسینی پیوست. خدمت امام آمد و عرض كرد: من از عاقبت كار خود آگاه نبودم و نمی دانستم كه بنا بر جنگ با پسر پیغمبر خداست. من هرگز چنین ننگی را نمی پذیرم و از جنگ با شما خودداری می كنم. كه امام حسین علیه السلام عذرشان را پذیرفتند و حر به جمع یاران امام پیوستند و در همانروز به فیض شهادت رسیدند. [2] .

قبل از ظهر عاشورا، دشمن برای اینكه به زعم خود كار را یكسره كند و در همان ساعات اولیه كار را تمام كند، هجومی را از پشت خیمه های امام آغاز كرد، كه با وجود گودالهایی كه قبلا حفر شده بود و خندقی نعلی شكل، نتوانست كاری از پیش ببرد و مذبوحانه مجبور به عقب نشینی شد. شمر بن ذی الجوشن (لعنت الله علیه) نزدیك خندق آمد و امام علیه السلام را مورد خطاب قرار داده و به این مضمون گفت: آتش جهنم را برای


خود زودتر آماده ساخته ای. امام پاسخ دادند: «تو به آتش سزاوارتری» [3] . مسلم بن عوسجه تصمیم گرفت، شمر را با تیر هدف قرار دهد؛ ولی امام حسین علیه السلام مانع شدند و فرمودند: «دوست ندارم آغازگر جنگ باشم» [4] .

دشمن با این شكست مذبوحانه، رو در روی اردوی اسلام آرایش نظامی گرفت و با تمام قوا و ساز و برگ جنگی، خود را برای حملات بعدی آماده كرد. اردوی اسلام نیز گوش به فرمان امام، با انگیزه و مصصم، آماده دفاع شدند. فرماندهی اردوی اسلام را عباس بن علی علیه السلام داشتند؛ كه سمت راست توسط زهیر بن قین و سمت چپ توسط حبیب بن مظاهر هدایت می شد [5] .

پیش از حمله ی عمومی، حضرت امام حسین علیه السلام سخنانی ایراد نمودند. ایشان در آن سخنرانی به معرفی خود و سرزنش كوفیان پرداختند و بر عدم بیعت با یزید تأكید نموده و بعد از فراخواندن عمر سعد، به او فرمود: «ای پسر سعد! مرا می كشی كه به ریاست سرزمین ری و گرگان برسی؟! خیال می كنی ابن زیاد ناپاك به تعهد خود عمل می كند؟ سوگند بخدا كه به این آرزو نخواهی رسید و روزگار تو سیاه خواهد شد». [6] .

ابن سعد نیز چون این سخنان را بشنید، به خشم و غضب آمد و به سپاهیان دستور حمله را صادر كرد. خود نخستین تیر را به سوی امام و یارانش پرتاب كرد و خطاب به لشكریانش گفت: شاهد باشید كه اولین تیر را من انداختم [7] .

سپاه دشمن چون می دانست مقابله با دلاوران با روحیه و فداكار اسلام، كار مشكلی است و از طرف دیگر می خواستند كار را یكسره كنند، بر خلاف رسم عرب و قانون جنگ تن به تن، تعدادی از نفرات دشمن، یك نفر از یاران امام را حلقه می زدند و او را


ناجوانمردانه به شهادت می رساندند. سربازان رشید اسلام، با دلاوری و شجاعتی كه از خود نشان می دادند عده ی زیادی از لشكریان یزید را به هلاكت می رساندند و یكی پس از دیگری شربت شهادت را با لب تشنه می نوشیدند. نقل است كه تا ظهر عاشورا، اكثر یاران امام یعنی 56 نفر، به فیض عظیم شهات رسیده بودند [8] .


[1] بحارالأنوار، ج 45، ص 4.

[2] مقتل الحسين خوارزمي ج 2، ص 10 - اعلام الوري، ص 238.

[3] تاريخ طبري ج 6، ص 228.

[4] ارشاد شيخ مفيد ج 2، ص 96.

[5] تاريخ طبري ج 6، ص 228.

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 10.

[7] كامل ابن اثير ج 4، ص 65 - موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 432.

[8] ابصار العين.